هوا حسابی ابریه و آسمون داره شلوغ کاری میکنه...
دلم میخواست یه دوست پایه میداشتم که باهاش میرفتم زیر بارون قدم زدن و حرف های دلی زدن...حرفایی که راحت بزنی و نترسی از نصیحت و قضاوت...
فقط بگی و شنیده بشی...شعر بخونی...دیوونه بازی دربیاری...
اگه بابل بودم الان تا حدی امکانش بود...واسه اینه که بابلو با همه بدیاش دوست دارم...
آهوی وحشی فرامرز اصلانی چقد میاد به این هوا...