همیشه اتفاقای بد کمتری تو بهار میفته
این خودش یه خوشبختیه....
پراز حرفم ولی لال...
کسی که بشه حرفارو تو آغوشش گریه کرد نیست...
همیشه اتفاقای بد کمتری تو بهار میفته
این خودش یه خوشبختیه....
پراز حرفم ولی لال...
کسی که بشه حرفارو تو آغوشش گریه کرد نیست...
ای کاش میشد راحت به آدمای دور و برت پرخاش کنی بدون اینکه مراقب این باشی که وای بهش برنخوره...وای ناراحت نشه...
ای کاش میشد زل بزنی تو چشمشونو بهشون بگی ازشون متنفری ولی به دل نگیرن...داد بزنی بگی از همتوووون بدم میاد ولی فک نکنن که واقعیه...
ای کاش آدما همیشه توقع آروم و مهربون بودنتو نداشته باشن...
میشد باهاشون دعوا کرد و بعد با اعصاب داغون خوابید و فردا صبحش که رفتی سراغشون تو قیافه نرفته باشن برات...
خسته شدم از این همه مراعات:\
آدما کِی انقدر بی رحم شدن؟
یهو بپرن وسط زندگی یکی دیگه و بعدش...بعدشهیچی...بی دلیل...البته بنظر خودشون کاملا منطقی و دلسوزانه راهشونو بکشن برن...
عشق چیه؟!نکنه واقعا فقط واسه کتاباست؟
نکنه این همه مدت دلم خوش بوده به یه منجی تو زندگیم که وجود خارجی نداره؟
ما کجای این دنیاییم؟؟چرا همه چیز توش پراز شک و درده؟؟
کی آرامش میاد سراغمون؟همه آرامش درونیمو تو بچگیم جا گذاشتم انگار...
اونوقتا که خوشحال بودم و خوش بین...واقعی...از ته دل...
چی میشه ته این سرگردونیا؟کی میدونه؟!
داره تموم میشه،داره نفسای آخرشو میکشه،اتفاقای خوب وبد زیاد داشت
واسه من بیشتر تجربه بود،که خب هرتجربه توامان هم شیرینی داره و هم تلخی
با آدمای جدیدی آشنا شدم،آدمایی اومدن و موندگار شدن،آدمایی اومدن و نیومده رفتن،نمیدونم،هنوز نمیدونم دلیل خیلی از اتفاقارو...
ولی نمیتونم بگم سال بدی بود،یجورایی سال بزرگ شدن بود شاید برای من...
غصه زیاد خوردم توش..ولی خب به همون اندازه هم باعث شد خودمو بشناسم...
یه کنجکاویای ذهنم بی پاسخ موند امسال...یه سریاش حل شد...
یکی از خوبیای امسال پیشرفت و جلو رفتنم تو شعر گفتن بود...
جرئت کردم پا بذارم تو راهی که واسم خیلی غریب بود...ولی شد:)
خلاصه که الان با همه این حرفا،حس غم عجیبی دارم...
حس ترس،دلهره...نمیدونم
ولی با همه اینا امیدوارم به سال جدید...
دلم میخاد بیشتر زندگی کنم تو سال نو...
با آرزوی آرامش و خوشبختی تو سال نو...
عیدتون مبارک:)
بعضی وقتا که یه چیزی ک درست کردم شروع میکنه به خراب شدن خودم زودتر از خراب شدن کاملش خرابش میکنم بالکل...
منتظر بودن واسه نم نم از دست دادن چیزی اذیت کنندس
وقتی یه دفعه میفهمی که تموم شد ناراحت میشی ولی زجر نمیکشی...
فک میکنم دنیامون به این حد رسیده که کلا باید خراب شه از دم ،تحمل ذره ذره نابود شدنشو ندارم:|