هوا حسابی ابریه و آسمون داره شلوغ کاری میکنه...
دلم میخواست یه دوست پایه میداشتم که باهاش میرفتم زیر بارون قدم زدن و حرف های دلی زدن...حرفایی که راحت بزنی و نترسی از نصیحت و قضاوت...
فقط بگی و شنیده بشی...شعر بخونی...دیوونه بازی دربیاری...
اگه بابل بودم الان تا حدی امکانش بود...واسه اینه که بابلو با همه بدیاش دوست دارم...
آهوی وحشی فرامرز اصلانی چقد میاد به این هوا...
محمد هستم