چمدانِ سپید

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

شاید خوشبختی...

همیشه اتفاقای بد کمتری تو بهار میفته
این خودش یه خوشبختیه....



پراز حرفم ولی لال‌‌...

کسی که بشه حرفارو تو آغوشش گریه کرد نیست...

۳۰ فروردين ۹۶ ، ۰۱:۳۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سپیده

اعصاب ندارندگانیم...

ای کاش میشد راحت به آدمای دور و برت پرخاش کنی بدون اینکه مراقب این باشی که وای بهش برنخوره...وای ناراحت نشه...

ای کاش میشد زل بزنی تو چشمشونو بهشون بگی ازشون متنفری ولی به دل نگیرن...داد بزنی بگی از همتوووون بدم میاد ولی فک نکنن که واقعیه...

ای کاش آدما همیشه توقع آروم و مهربون بودنتو نداشته باشن...

میشد باهاشون دعوا کرد و بعد با اعصاب داغون خوابید و فردا صبحش که رفتی سراغشون تو قیافه نرفته باشن برات...

خسته شدم از این همه مراعات:\

۲۷ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۳۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده

خسته ام کاش کسی حال مرا میفهمید

آدما کِی انقدر بی رحم شدن؟

یهو بپرن وسط زندگی یکی دیگه و بعدش...بعدش‌هیچی...بی دلیل...البته بنظر خودشون کاملا منطقی و دلسوزانه راهشونو بکشن برن...

عشق چیه؟!نکنه واقعا فقط واسه کتاباست؟

نکنه این همه مدت دلم خوش بوده به یه منجی تو زندگیم که وجود خارجی نداره؟

ما کجای این دنیاییم؟؟چرا همه چیز توش پراز شک و درده؟؟

کی آرامش میاد سراغمون؟همه آرامش درونیمو تو بچگیم جا گذاشتم انگار...

اونوقتا که خوشحال بودم و خوش بین...واقعی...از ته دل...

چی میشه ته این سرگردونیا؟کی میدونه؟!

۲۶ فروردين ۹۶ ، ۰۶:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده