چمدانِ سپید

۲ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

همه عمر برندارم سر از این خمار ِ مستی

شعر یادوم رَ....از گروه سیریا

مدام داره پلی میشه و پاهام با ریتمش هماهنگ میشه و با خوندنش درست همونجا که میگه : که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی قلبم پر از عشق میشه و چشمام پر از اشک...

بعضی آهنگا یجوری حل میشن تو وجود آدم که نمیتونی ازشون دست بکشی...

لهجه جنوبیِ فوق العاده...عاشقانگیش...حتی سرفه های وسطش...

میام تا نزدیک لبات...دِلِی دلی شعر یادوم رَ...

شعر یادوم رَ.........

 

 

 

 

 

 

۱۰ دی ۹۸ ، ۰۳:۵۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سپیده

شروع

بعد از کشمکش های بسیار آخر سر با دعوا و عصبانیت کارم بعد از یک ماه و خرده ای راه افتاد و الان فقط مونده قدم اخر که امیدوارم فردا اوکی بشه..البته غیر اون هم من فردا دیگه به طور رسمی میرم بیمارستان و کارمو شروع میکنم..درواقع میشه گفت از دوم دی به طور رسمی دوسال طرحم شروع شد...و امیدوارم تو این دوسال بتونم هم برای مردم مفید باشم هم اینکه خودم تو شغلم پیشرفت کنم...

فقط الان مشکل اینجاست که من باید ۶صبح پاشم و خوابم نمیبره :دی 

اصن بیدار شدن صبح زود از همون عنفوان کودکی کاری بس سخت و دشوار بوده برام...

میدونی انقدی که این مدت هی کارم گره خورده و نه اومده تو کارم باورم نمیشه که واقعا الان دیگه به عنوان کارشناس رادیولوژی باید برم سرکار...

امیدوارم اتفاقا و موقعیت های خوبی سر راهم قرار بگیره..صدالبته که بی تلاش خودم نمیشه:)

۰۴ دی ۹۸ ، ۰۱:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده