من دقیقا تو همین ساعت و همین دقیقه...دلم لک زده واسه نوشتن و بودن تو حالو هوای وبلاگ...
خیلییییی دلم تنگه...
واسه دوستای قدیمیم که خبری ازشون ندارم...
واسه اون سپیده سرخوش نوجوون...
واسه نوشتن....واسه نوشتن بدون هدف...
من دلم این فضارو خیلی میخاد...
آدمای اینجا یه روزایی خیلی باهام مهربون بودن...
دلم واسه تک تکشون تنگ شده:(((
همین الان که دارم مینویسم اینارو دونه دونه وبلاگا صف میکشن جلو چشمم:(
من دلم تنگ شده....