چمدانِ سپید

مغز بی دهان:)

روزایی که انقدر سرم شلوغه که وقت نمیکنم فکرای الکی کنم رو دوست دارم...

امروز دوست داشتنی بود...:))

۱۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۲:۰۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سپیده

این قسمت:استاد بیشعور

حالم به هم میخوره از ادمایی که به پشتوانه سمت یا قدرتی که دارن به خودشون اجازه میدن جای بقیه فکر کنن و نتیجه بگیرن...

از اینکه یه سری آدماو افکارشون رو متعصبانه نشون بدی و خودتو که بخاطر منافعت از فکر و جریانی دفاع میکنی آزاد اندیش و خیرخواه وعقل کل نشون بدی چیزی به جز حماقتت برای من نوعی ثابت نمیشه...

وقتی نمیتونی بی طرف درمورد دوتا جریان وفکر نظر بدی بهتره دهنتو ببندی یا لااقل بگی این نظر شخصیه منه...نه اینکه با ادعای من میفهمم شما نمیفهمین

افکار مسخرتو تحمیل کنی به این همه آدم...جناب استاد.......

۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده

چه بخوایم چه نخوایم همینه...

ما آدما اشرف مخلوقات نیستیم...سطحی ترین عاقلای این دنیاییم...که چون از بقیه موجودات بیشتر میفهمیم فک میکنیم خبریه و کسی هستیم واسه خودمون...

۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۳:۳۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده

دلم از روزی که رفتی دیگه همسایه نداره...

لالا لند رو دیدم...با همه شادی سرتاسر فیلمش آخرش چه غم عجیبی چنگ میندازه به گلوی آدم...

خیلی بده که آدمیو از دست بدی ولی به رویات برسی و بعد از رسیدن به آرزوت و تو اوج احساس خوشبختیت یهو ببینینش...یهو حس کنی که شاید کنار اون بودن میارزید به همه این چیزایی که الان داری...

نمیدونم قراره حسرت نداشتن کدوم آدمارو سال های دیگه بخورم...

گاهی با خودم فکر میکنم که بعضی ادمایی که خودشون نخواستن باشن تو زندگیم اگر میخاستن و میموندن الان اوضاع چطور میشد؟!

نمیدونم...شاید بهتره به این قضیه اعتماد کنم که آدمی که نمیمونه مال زندگی تو نیست...

لالالند لعنتی:(میتونم بگم محشر بود...

۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۳:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده

این بود زندگی؟!

فکر میکنم به زمان...به زندگی...به نبودن...اشک...شکستن...گذشتن...دیدار...دلتنگی‌...بغض...وصال...آغوش...شادی...بودن...مرگ...تمام...

تمام میشود،همه چیز تمام‌میشود...

و آنوقت من می مانم و دلتنگی های تمام نشده ی قلبم برای کسی که نبود...برای کسی که نیست...برای کسی که خواهد بود؟


۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۶:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سپیده