هر روز با تو
قبل از طلوع آفتاب بیدار میشوم
به میدان صبحگاه میروم
اسلحه به دست میگیرم
عصرها به خودم زنگ میزنم
و شب ها وقت خاموشی
خیالت را در آغوش میگیرم...
نیمی از من همراهت
و نیمی دیگر،
اینجا
دور از تو
سربازِ نگهبان عشق توست...
سپیده