روبروی هم ایستاده بودند...
نگاه بود و نگاه...عشق بود و عشق...
و ناگاه آغوش...
باید همه عشق خود را سرریز میکردند در وجود دیگری...
با حرف نمیشد،
بوسه آغاز شد...
_سپیده_