یه چیزی که این سیاهیو از ذهن و زندگیم بگیره...که توش فراموش کنه همه دردا ورنجارو...
یه چیزی که آدما توش دخیل نباشن...
اخه میدونین وقتی پای آدما باز بشه به جایی باید فاتحه آرامشو خوند واسه اونجا...
دلم یه جای آبی آسمونی با رگه های بنفش و زرشکی میخواد که بتونم وسط وسطش دراز بکشم و یه نفس عمیق بکشم و بگم آخییییش راحت شدم از اون همه سختی دنیا و آدما...
آدما...آدما...خسته شدم از ارتباط با آدما....خسته شدم از خودم که یه آدمم و با کارام کلللی بقیه رو اذیت میکنم....
من چیز زیادی نمیخوام فقط یه جا میخوام که وسطش دراز بکشم و بگم هووووف دیدی همش مسخره بازی بود الکی حرص میخوردی؟!حالا غرررق شو تو این سکوت و آرامشی که هیچچچچ کس نمیتونه خرابش کنه...