دیشب به خاطر دندون درد شدیدی که داشتم تا چهار صبح بیدار بودم از اونور ۷.۵ بزور بیدار شدم و رفتم سر کلاس...کلاس اول که هیچی کلا چرت میزدم به همراه تحمل درد لعنتی...قبل کلاس بعدی(چی گفتم:\) رفتم مسکن خریدم و نشستم سر کلاس....آقا هر چی استاد بیشتر میگفت ما کمتر میفهمیدیم دیگ هیچی رهاش کردم مشغول بازی با گوشی شدم:\

دوتا کلاس اولم تو دوتا بیمارستان متفاوت بودن بعد ازونا تاززززه اومدیم دانشگاه و کلاس اخرم رفتیم و کلکش کنده شد....

قسمت رو مخ ماجرا این بود که هیچکدوم از استادا حضورغیاب نکردن....

یعنی من اگه فقط کلاس اخرو که برام مفید بود میرفتمم کافی بود:\

دیگه روزای آخر انتخاباتم هست و همه سرمون به اخبار انتخابات گرمه...

یه مسئله ای که تصمیم گیری درموردش برام سخت بودو چند روز پیش یه تصمیم کوتاه مدت ولی قاطعانه براش گرفتم تو این چند روز بخاطر شلوغ بودن سرم خیلی اذیتم نکرد...

خلاصه که درمورد چندتا موضوع ایده پست گذاشتن دارم...ولی انقددرر حال جسمیم داغونه که ترجیح میدم سرفرصت مناسب درموردشون بنویسم...

و اینکه این انصافانه س من تو اردیبهشت هیچ شعری ننوشتم؟:(((

همش تقصیر این جو انتخاباته:||