بشورد و ببرد درس و امتحان و زندگی را...
با صدایش...با ترانه ش که صفا گفته باشدش...
با صدایش غمگین ِ نابود کننده ش...
که محسن چاوشیِ جان باشد...
بشورد و ببرد درس و امتحان و زندگی را...
با صدایش...با ترانه ش که صفا گفته باشدش...
با صدایش غمگین ِ نابود کننده ش...
که محسن چاوشیِ جان باشد...
صبح یعنی وسط قصه تردید شما، کسی از در برسد نور تعارف بکند:))
سهراب سپهری
امروز زمزمه زیر لبم خواهد بود:))
یک ساعتو نیم دیگه امتحان دارم و خب نشستم دارم چارتو بالا پایین میکنم که اگه این درسو بیفتم آیا به مشکل جدی ای برخواهم خورد یا نه؟
که خب مثه که نه مشکلی نیست:دی
خوندم،خیلی هم خوندم ولی این درس لعنتی جوریه که تو صدبارم بخونی دوباره که نگاهش میکنی انگارررر هیییییچی یادت نیست:|
خسته ام بشدت وآرزومند ساعت دوازده که بیام خوابگاه و بمیرم...عه یعنی بخوابم....
وقتی که من عاشق میشم دنیا برام رنگ دیگس
صبح خروس خونش برام انگار یه آهنگ دیگس...
الکی مثلا عاشق شدم و سرخوشم...
اما واقعیت:از مدیریت وبلاگ خارج شده و به سمت جزوات میرود...
:دی
من همون بیچاره ای ام که بودم،منتها بیچاره ترم چون امتحان تکنیک دارم :گریه حضار