و من ِ این روزها:
عاشق و آسوده
سرگرم زندگی
کار کردن در جایگاهی که همیشه ارزویش را داشتم
پیِ موسیقی و یوگا و زبان...
و قوی...قوی تر از هروقت دیگر...
و غمی که همیشه جزئی از زندگیست و حضورش برایم پذیرفتنی شده...
و من ِ این روزها:
عاشق و آسوده
سرگرم زندگی
کار کردن در جایگاهی که همیشه ارزویش را داشتم
پیِ موسیقی و یوگا و زبان...
و قوی...قوی تر از هروقت دیگر...
و غمی که همیشه جزئی از زندگیست و حضورش برایم پذیرفتنی شده...
هیچوقت برام هضم نمیشه این درجه از حماقت که به خاطر یه لاک روی ناخون مسئولان یه بیمارستان به جنب و جوش بیفتن که وای وای چی شد؟فلانی ناخنش چرا لاک داشت؟اصلا چرا راه دادید تو بخش کارشناسی که لاک داره رو:دی (عجیب ولی واقعی)
یعنی چنان دغدغه مهمی شده بود براشون که هی زنگ و تهدید و کوفت...
و من فقط میتونستم بخندم و تاسف بخورم که انقد حقیر و بدبخته این سیستم،
انقدر کثافته سرتاپای این سیستم...که تمام دغدغه ش لاک رو ناخن کادر درمانشه
و متاسفم که مجبورم کار کنم تو این سیستم...
وحس میکنم با هربار کوتاه اومدن دارم خودمو ،عقایدمو میفروشم به یه سری مزدور.
یعنی با هربار فکر کردن بهش هنوزم مثل لحظه اول عجیبه برام:)
اینکه خودت ناامید باشی به مراتب قابل تحمل تر از اینه که عزیزترین فرد زندگیت غمگین و ناامید و مستاصل باشه...و تو حتی نتونی آرومش کنی...چون میدونی چقدر همه چیز بهم ریخته و بده...
انقدر این روزا تاریکه برام که فکر میکنم چیزی جز معجزه نمیتونه مارو نجات بده...اما کو معجزه...
امروز یکی از بلاگرای قدیمی تو کانال تلگرامش حرف از رادیویی زد که اونموقع ها میساختش و من یاد روزایی افتادم که یه دانش آموز دبیرستانی بودم و یه دوست بلاگر داشتم به اسم هیژده که رادیو میساخت و چقد عجیب میچسبید شنیدنشون...
چقدر وبلاگ خاص و باحالی داشت...
چه حیف که الان از هیچکدوم از آدمای اون دوران خبری ندارم...
چقد همیشه دلم میخواسته منم کارای خاص بکنم...چیزای خفن بنویسم اما خب هیچوقت نشد و نمیشه انگار...
امشب مسئول بخشمون پیام داد که خدمه بخشمون کرونا مثبت اعلام شده و همه بیاید برای آزمایش و گرافی...
نمیدونم تهش چی میشه...اما خب قطعا این بیمارستان رفتنا اومدنا تهش میتونه همچین سوغاتی ای برامون داشته باش...
نگران خودم نیستم،نگران خانوادمم که نکنه به خاطر من آلوده شن...
به شخصه از مریضای مشکوک هم گرافی گرفتم این مدت...اما خب اینکه خدمه بخشمون درگیر شده،احتمال درگیر شدن هممون خیلی بالا میره...
نمیدونم تهش چی میشه...اما هرچی که هست الان نگرانم...