خب دوسه روز دیگه بیشتر از پیچوندن اول ترم نگذشته و باید برگردم دانشگاه...امیدوارم این بیخیالی ادامه دار باشه و با برگشتنم بد نشه اوضاع...چون بالاخره شهر دانشجوییه و غربت و یه وقتایی هم تنهایی...

تو این روزا‌ یادم نمیره رفیق چندین سالمو که تنهام نذاشت و‌نمیذاره و‌هوامو داره...اون یکی هم که سرش گرم زندگیشه و حتی خبر نداره من خوبم یا بد...که خب توقعی هم نیست...

قصد دارم سه تار بخرم...اینکه بتونم و وقت بشه قبل عید شروع کنم کلاس رفتنو نمیدونم...ولی حتما میخرمش...یکم میخوام ازاین تنبلی بکشم بیرون خودمو...یه کاری کنم یکم فایده داشته باشه.

الانم برم قسمت سه شهرزادو ببینم و بعد ببینم اگه خدا بخواد بخوابم:دی