میخواهم بگذارمت و بگذرم....
اما نمیگذاری...میگویی برو اما نگاهت،لحن صدایت فریاد میزنند بمان...
ماندن یعنی اذیت...آزار...فرسایش...
رفتن یعنی حسرت...غم...پژمردن...
چگونه باید رفت و حسرت نکشید؟!
چگونه باید ماند و آزار ندید؟!
چرا نه‌راه‌پس گذاشته ایم برای خودمان...نه‌راه پیش...
ای کاش چشمانم را میبستم و باز میکردم و برمیگشتم به روزهایی که تو نبودی...
با وضعیت پا در هوا چه کار باید کرد خدایا؟!